۱۳۸۶ مهر ۱۶, دوشنبه

خنده نمک زندکیست

ملا نصر الدین برای خریداری به بازار رفت در برگشت به خانه با یک رفیقش برخورد

رفیقش گفت: ملا چه خریدی

ملا گفت : از دست مادر اولادهایم دیوانه شدیم نمیبنی که مثل خر خوده بار کردیم

رفیقش گفت : خر نداری به خرئی نمی ارزی ....اگر خر میداشتی حالا خودت هم سوار خر میشدی

ملا که خانه رفت برای زنش گفت

او زن من مثل خر بار کش هستم مگر به خر نمی ارزم بیا تو هم به پشتم بالا شو که ارزش خر ره پیدا کنم

*******

یک جهان گرد امریکائی در کتابچه یاداشت خواز خوبی ها بدی های مردم دنیا نوشته بود

همه مردم دنیا زرنگ و کلاه باز وفریب کار هستند مگر شریف ترین انسان های روی دنیا مردم افغان اند خیلی مهمان نواز هستند مگر شکر که افغان نیستم با بیگانه هیچ کاری ندارند زیرا انها مصروف کشتن یک دگر خود اند

********

بک خانم اتیالیائی در کمسیون حقوق بین المللی زنان طی راپور ئی چنین گذارش داد به فضل خداوند در تمام مما لک جهان حقوق و ازادی زنان تا اندازئی اعاده گردیده است که از جمله افغانستان در حال حاظر به ردیف اول قرار دارد زیرا حقوق و ازادی زنان افغانستان در خریطه های مرغوب بنام (چادری)انداخته شده تا از تعرض مصوون باشند

********

یک سیاستمدار انگلسی در ستیژ سیاست بین المللی چنین گذارش داد

با کمال تاسیف تمام مردم دنیا مصروف باز سازی کشور های شان بوده و وارد رقابت در تجارت نین المللی گردیده اند و از سیاست دل سیاه ودل سرد شدند صرفآ یگانه کشور که در حال حاظر در نود فیصد بیسوادی بسر میبرند وسیاست را در حالت داغ در جریان نگهداشته اند و اصلآ دل سرد نشدند در جهان مقام اول را حاصل کردند افغانستان است

*****

یک کوه گرد جهانی بعد از موفقیت های بزرگ جهانی اخیرآ به شکست مواجه گردیده وبه خبر نگاران چنین گفت من در طول حیاتم موفقیت های بزرگی داشتم ودر شامخ ترین قلعه ها مرا کسی شکست نداده بود مگر اخیرآ در کوه توره بوره با کوه گردان تفنگدار به شکست مواجه شدم

*****

یک خانم فرانسوی که برنده مسابقه زیبائی گردیده بود روزی در یک قهوه خانه بایک مرد بزرگ افریقائی برخورد مرد با کمال ادب از خانم چنین توصیف کرد

خانم من شما را طرفآ از طریق تلویژیون دیده بودم مگر حالا که مقابلم قرار دارید شما واقعآ زیبا هستید مخصوصآ با تبسم که در لبان نفیس تان بسته به زیبائی ونفسی شما هزار مرتبه افزوده است منمونم که شرف حضور شما را دارم

خانم در جواب گفت : از شما تشکر شما هم مرد کلفتی هستید و با لبخند که در لبان تان است به کلفتی لبان تان هزار مرتبه میافزاید

*******

مردی نزد دکتور رفت دکتور بعد از معینات برایش گفت که برای سکرترم بگوید که تا برایت وقت برگشت را البته بعد از ختم ادویه تان مشخص سازد

سکرتر در کمپیوتر برای پیدا کردن وفت مناسب مصروف شد همینکه فرصت مناسب را برای مریض پیدا کرد با خوشحالی گفت

(اینه برو که یافتم ) مرد با شیندن گو اتاق ترک گفت there you go ) .

خانم بعد از تکمیل یادشت به اطراف خود نگاه کرد مرد غائیب بود در جاده از دنبالش دوید بالایش صدا کرد چرا یاداشت را نگرفته اتاق را ترک کردی باید این یاداشت را باخود داشته باشید که روز دیگر بیاید

مرد گفت

من انگلسی نمیدانم صرفآ میدانم که گو گو است از این بیشتر تحمل نوهین را ندارم

******

یک خانم به داوخانه رفت تا نسخه ادویه خویش را خریداری کند دوا فروش گفت خانم همین حالا ادویه شما در دواخانه ما موجود نیست من دوا شما را فرمایش میدهم فردا برای ما میرسد کدام وفت برای شما مناسب اکه دو باره بیاید

in the morning or in the afternoonفروش گفت) خانم کمی انگلسی بلد بود گفت

good afternoon

یک ملا کلیسا ویک ملا مسجد با هم همسایه بودند ملا کلیسا همه روزه ریشش را منظم میتراشید یک روز ملا مسجد برای ملا کلیسا گفت که ملا باید مصدر صفا وصدق باشد تا دگران از انها پیروی کند

ملا کلیسا گفت برادر من زیادتر از این صفا تر شده نمیتوانم هرروز ریشم را میتراشم

لباس صفا در تن دارم از بس که ریش میتراشم پل ریش قمیت گردیده

ملا مسجد ریشش را با انگشت شانه کرده گفت از دست تو لعنتی تمام مردم پیرو من شدند از من تقلید کرده ریش گذاشته اند درافغانستان اضلآ پل ریش وارد نمیشود

******

زمانیکه اولین ملا کلیسا در جرم بچه بازی دستگیر شد در محکمه چنین اعتراف کرد

خداوند برای هر انسان شهوت داده است چطور کنم که تمام خواهران راهیبه مان (سستر کلیسا )نفس خود را در راه خدا کشته اند در حالیکه خداوند قتل را منع وجذای بزرگی برای ان تعین کررده است بنآ مجبورند از بچه ها کار گرفتم

**********

یک خانم چنی نزد دکتور رفت واز درد معده شکایت کرد دکتور معالج برایش یک عنیک نمره دار را نوشته گفت این را خریداری کنید خانم چنی به دوا خانه رفت

دوا فروش گفت من عنیک فروش نیستم

خانم در حالیکه از درد مینالید فریاد زد من نزد داکتر داخله رفتم پیش داکتر چشم نرفتم بالاخره یک هم وطن خودرا به صفت ترجمان گرفته نزد همان داکتر برگشت

دکتور گفت اگر چشمان خانم تکلیف نمیداشتو دیده میتوانست کثافت ترکاری خوبتر شست وشو میکرد امروز به سنگ معده مبتلا نمیشد با این عنیک خوبتر دیده میتواند

********

یک خانم افریقائی ویک خانم انگلسی در ایستگاه ترن (ریل )مصادف شدند خانم انگلیسی که تازه از اریشگاه امده بود بخاطر محفوظ نگهداشتن موی وآریش خود چتری را حمل میکرد خانم افریقائی دید که باران نمیبارد چرا خانم چتری حمل میکند برایش گفت خانم عجب با این افتاب ضعیف که در وطن تان است زیر سایه بان راه میروی که زیادتر مثل برف سفید شوی ؟

********

در کشور ما بسیاری از مرد ها وزن ها اسم شان با گل پیوسط است وگل را در زبان انگلسی بنام

یاد میکنند وهم چنان آرد را با تفاوت املائی بنام flower

یاد میکنند

خانم هم وطن ما نزد همسایه خود رفته تقاضا کرد که گل اغا دیر کرد وبه خانه نیامده اگر تکلیف نباشد به مرجع کار شوهرم تیلفون کنید

خانم همسایه گفت بسیار خوب چند دفیقه بعد خانم در حالیکه بی صبرانه انتظارشوهر را داشت، زنگ دروازه به صدا در امد خانم گفت آه گل اغا جان چرا دیر کردی وقتیکه در را باز کرد همسایه یک خریطه بزرگ ارد را در پشت در وازه گذاشته بود

هیچ نظری موجود نیست: