۱۳۸۸ مرداد ۹, جمعه

قتل وزن ستیزی

قتل وزن ستیزی :
قتل زنان افغان سر مقالعه اخبار جهان است.
در اخبار سرتا سری تلویزیون کانادا بتاریع 16 جولای 2009 خبر دلخراش قتل سه خانم از یک خانواده افغان باشنده شهرمانتریال بدست نشر سپرد شد. پولیس کانادا بتاریخ 30 جون 2009 جسد سه خانم را بنام های رنا "شفیع" 50 ساله ، زینت "شفیع " 19 ساله، سحر "شفیع" 17 ساله و گیتی "شفیع " 13 ساله را که دریک موتر جا بجا و در کانال آب در منطقه کینگستن در قاصله ایالت انتاریو و کوبیک قرار دارد کشف نمود. آقای محمد شفیع 56 ساله که ریس فامیل میباشد خودرا متولد شهر کابل معرفی کرده است، مسوول درجه اول شمرده شد. قرار تحقیق پولیس آقای شفیع دارای دوخانم بود که خانم اولی"رنا فرزند امیر محمد " را در انساد کانادا بنام دختر کاکایش معرفی کرده بود. طبق گذارش آقای محمد شفیع در سال 1979 ویا احتمالاٌ 1980 با خانم رنا عروسی نمود مگر از خانم اولش صاحب فرزند نشد وبا ر دوم با خانم طوبا عروسی کرد . از خانم طوبا دارای هفت فرزند بودند. درسال 1990 بنا برنا آرامی جنگ های داخلی ترک وطن کردند و محمد شفیع در"دوبی" برای پانزده سال زندگی و به تجارت قفروش املاک پرداخت. در سال 2007 مقیم کشور کانادا گردند. نظر به شهادات اقارب وهمسایه گان شان آقای شفیع یک آنسان سختگیر بوده وبرخلاف فرهنگ غربی برای فرزندان خود قیودات غیر قابل تحمل ایجاد کرده بود. بنابر همچو قیودات زینت دختر بزرگش چندی قبل از خانه فرار کرد. زیرا زنینت حق استفاده از تیلفون منزل را هم نداشت . آقای شفیع دختر بزرگش را انسان سرکش ونا فرمان میخواند. آقای شفیع تحمل دموکراسی جوانان را نداشت ودست برقتل سه دختر ویک خانمش زد. پولیس کانادا فعلاً آقای شفیع، خانم طوبا همسر دومی وی و حمامد پسر 18 ساله شان به اتهام قتل چهار نفر بازداشت نمود. قضیه هنوز تحت تحقیق قراردارد.بتاریخ " 6" اگست محکمه نهایی تعین گردیده است . سه طفل دیگر شان دارای سن قانوانی نبودند تحت حمایت دولت کلنادا قرار گرفتند. پول سرمایه آقای شفیع بجای انکه در خوشبختی فامیلش مصرف میگردید، برای جبران حادثه بمصرف میرسد . فرزندان دیگرش نیز از اثر همچو حادثه شاید به تکالیف روحی گرفتار شوند. خانم طوبا که هنوز 30 ساله میباشد در حقیقت همه فرزندانش قربانی گردید. برای یک مادر غیر تحمل است .

۱۳۸۸ خرداد ۲۰, چهارشنبه

در باره عروسی سیما ترانه


      سیما ترانه ازدواج نمود

سیما ترانه هنرمند محبوب کشور با محترم انجنیرمحمدعمر رفایی بتاریخ / 28/ مارچ 2009 ازدواج کرد.

بدین وسیله ازدواج میمون شان را صمیمانه تبریک گفته زندگی خوش وبا سعادت همراه با محبت همیشگی برای شان آرزو میدارم.

سیما هنرمند خوش آواز وخوش برخورد، صمیمی کشورما که به ذودترین فرصت جایگاه هنری خود را درمیان هنرمندان پیدا نمود و با آواز دلنشینش ترانه ها خواند و قلب همه گان را تسخیر کرد.

      شهرتورنتو کانادا شاهد برگذاری جشن باشکوه عروسی هنرمند افغان "سیما ترانه " بود این عروسی با اشتراک هنرمندان، هنردوستان و فامیل ارجمند شان بود با رقص وپایکوبی خاص تجلیل گردید.

      زمانیکه ازازدواج وی اطلاع حاصل کردم جهت تبریکی برایش تیفلون کردم واز وی خواستم تا در باره ازدواجش مفصل برایم معلومات ارایه بدارد، چندی بعد فرصت میسر گردید از وی تقاضا نمودم که اجازه بدهند گفتنی های شانرا درسایت ها جهت اطلاع ومسرت علاقه مندان و هنردوستان پیشکش بدارم، با محبت پذیرفت.

      س : در باره همسرتان اندک معلومات بدهید؟

      ج : همسرم ازسرزمین مصر میباشد تحصیلات خود را به سویه انجنیردرکشورهای عربی تمام کرده است وفعلا در کانادا درشهر تورنتو زندگی دارد.

      س : آیا همسرعزیز تان هنر دوست است؟

      ج : اگر موضوع هنرم مطرح نمیبود تا حال چند سال ازازدوجم میگذشت، کسانیکه با هنرم موافق نبودند ازدواج با ایشان را رد کردم من هنرم ومردمم را دوست دارم زیرا نوازش مردمم بود که هنرم را پذیرفتند و از تشویق شان سیما بودم وترانه شدم و تا زنده هستم برای شان ترانه خواهم خواند و همسرم با این امرموافق است.

      س : آیا در فکرعروسی مجلل بودید ؟

      ج : هرگز نه، محفل عروسی خودرا خیلی ساده وبدون تجمل درنظر داشتم اما زمانیکه هنرمندان گرامی اطلاع حاصل کردند بنده را زیاد قدر نمودند هرکدام به نوبه خویش سهم هنری شان را ادا کردند، از صمم قلب از ایشان منمون و سپارگذارم.

      س : میتوانید ازهنرمندان که درمحفل عروسی تان سهم گرفتند، نام ببرید؟

      ج : بلی از هنرمندان نهایت گرامی هریک آقایان، وحید قاسمی، جواد غازییار، ولید سرور، وحید سرور، میرویس عندلیب وامیل پوپل طبله نوازموفق که با حرکت پنجه های طلایی اش بشگوه محفل افزود وهنرمندان عزیز را تا آخرمحفل همرایی کرد هم چنان از دوست نهایت گرامی محترم تمیم بها ً که در تدارک هوتل و ترتیب محفل ازهیچ گونه زحمت دریغ نکردند ودوست نهایت عزیزم خانم نبیله یعقوب فتاح که همیشه با من محبت نموده است، سپاس گذارهستم.

      س :هنرمندان که درمحفل حضور نداشتند آیا کدام پیام دریافت کردید؟

      ج : بعد ازعروسی همه دوستان وهنرمندان به نوبه خود بنده را سرفرازساختند.

      اولین تیلفون راازجناب محترم احمد ولی هنرمند سرشناس ومحبوب کشوروخانم ارجمند شان زرمینه جان داشتم، بی نهایت محبت کردند وازهنرمندان اناث اولین تیلفون ازهنرمندان محبوب وسابقه دارکشورم خانم رخشانه داشتم، منمون محبت های شان هستم.

      درروز های بعدی جناب حیدرسلیم هنرمند جوان وخوش صدا کشورما، نیز با مطلع شدن ازعروسی ام تیلفون کردند وخیلی محبت نمودند. سیما ترانه به حافظه خود فشار آورده گفت:

    دوستان وهنرمندان زیاد لطف کردند که نام گرفتن همه ایشان برایم سهل نیست میترسم کسی را فراموشم نشود وسبب شکر رنجی دوستان نگردد الحمد الله تعداد خیلی زیاد بود، بیاد دارم که ازجمع اولین ها، خانم ذکیه کهزاد نطاق بی مثال وخوش صدا و هنرمندان محبوب تیاتروسینما خانم زرغونه رفاه "گردش" و خانم خورشید نور ازسویدن و خود شما " ماریا دارو " بودند که محبت کردند با تیلفون های شان به خوشی وسرورم افزودند.

    س : برای اشتراک درعروسی تان ازهنرمندان خارج ازکشور کانادا دعوت کرده بودید؟

    ج : نخیر زیرا زندگی امروز برای همه دوستان پرمصروفیت است هنرمندان درکشورهای مختلف پراگنده هستند، صرفاً خانم افسانه برای کنسرت در محافل نوروزی در کاناد تشریف آورده بودند، برایم وعده اشتراک را کردند اما شاید مصروفیتهایش زیاد بود، اشتراک کرده نتوانستند با آنهم ازایشان منمون هستم. صرفا ً آقای جواد غازییار ازامریکا تشریف آوردند مباقی هنرمند گرامی ازشهر تورنتو بودند. دوستان درهرکشور که تشریف دارند از کانادا خیلی فاصله دارند، نخواستم باعث زحمت شان شوم.

    خانم ترانه بعد از یک مکث افزود: من تصور نداشتم چنین محفل برپا گردد اما هنرمندان وسایر دوستان آنقدر لطف نمودند که نمیدانم چطور ازتک تک ایشان تشکر نمایم وهمچنان باید فراموش نکنم که ازسرتاسر دنیا دوستان برایم ایمیل فرستادند وبه خوشی بنده افزودند منمون همه شان هستم، زیرا هنر وهنرمند

لازم وملزوم یکدیگر میباشند بدون همکاری دیگرهنرمندان نمیتوان هنرمند شد. من هیچگاه بدون همکاری کمپوزیتوران، نوازندگان و شعراً محترم کشورم به شهرت نمیرسیدم جای آن دارد ازشعرایی گرامی کشورکه اشعار شان را زمزمه کردم و هنرمندانیکه برایم کمپوز نمودند و نوازندگان گرامی که درنواختن آلات موسیقی ازابتدا تا حال بنده همرایی نمودند، اظهار سپاس واحترام بدارم. زیرا همکاری آنها تشویق ونوازش هموطنان عزیزم بود که مرا بحیث هنرمند پذیرفتند.

جای بسیار مسرت است که منحیث هنرمند کوچک درقلب مردمم وهنرمندان ودوستان عالی قدر جای داشتم، بنده را خیلی افتخار بخشیدند.

س : آیا از محفل عروسی تان فلمبرداری نمودید؟

ج : در پاسخ سوال شما باید از دوستان فیلمبردار آقای محترم قهار روفی وسعید هاشمی که درضبط اهنگم بنام "بچه زرگر" بی نهایت زحمت کشیدند وهم چنان بدون تقاضا محفل عروسی بنده را نیز فلمبرداری کردند اظهار شکران نمایم ازشروع تا ختم محفل را فیلمبرداری نمودند ومگر تا بدستم نرسیده است از زحمت وصداقت وعلاقه مندی آن دوبرادرگرامی هموطنم یک جهان تشکر میکنم و ازخانم مریم لودین که دردیکور سالون وتخت عروس و آرایش سر وصورتم صمیمانه همکاری کردند، سپاس گذارم.

س : سهم گیر فامیل تان چطور بود؟

ج : (با آه سرد گفت) ای کاش مادرم زنده میبود" خداوند رحمتش دارد".

کاکایم محترم امین وپسرانش ویگانه خوهرم فروزان جان وشوهرش عبدالواحد غفوری ویگانه برادرم عبدالحق امین وخانمش محبوبه جان ناصری در تمام مسایل سهم فوق العاده گرفتند وهیچ نوع کمبود احساس نکردم اگر راست بگویم آنقدر دوستان وهموطنان وهنرمندان گرامی در محقل حضورداشتند که فکر میکردم در کابل جان هستم.

سیما جان با همان محبت زبان و شکسته نفسی که عادت همیشه گی اوست ، گفت من صرف جاده هنر را که هنرمندان بزرگ رفته اند، تعقیب کردم مگر دوستان آنقدر مرا نوازش دادند که به نام هرکدام هنرمندان وهنردوستان می بالم، قربان محبت شان.

س: سیما جان تحفه بعد از عروسی تان برای هموطنان ودوستداران آوازت چسیت؟

ج : با مسرت گفت، اولین تحفه بعد ازعروسی ام یک پارچه آهنگ بنام شوهرم عمرجان خواهد بود.

در اخیر یکباردیگر زندگی با سعادت برای خانم ترانه با همسرغزیزش عمررفایی ازبارگاه خدا وند استدعا نموده شادابی وموفقیت بی پایان برای زندگی نوین شان آرزو میبرم وبی صبرانه انتظار تحفه بعد ازعروسی شان میباشم. بااحترام ماریا دارو

پران ناتهه غنمیت



یاد هنرمند گرامی ما گرامی باد


در مورد گرامی داشت ازهنرمند محبوب کشور مرحوم " غنمیت " دوستانیکه از وی شناخت داشتند در سایت روزنه قلم زدند چه کارعاقلانه وبجا کردند. زمانیکه نوشتار دوستان را در سایت مطالعه کردم به یاد ایام افتادم که همرای مادرم بدوکان مرحوم پران ناتهه برای خرید چپلک های مرغوب پلاستکی میرفتم.
شناخت مردم افغانستان از آن هنرمند محبوب کاریست دشوار، زیرا پران ناتهه همانطوریکه غنمیت تخلص مینمود انسان غنمیت و برومند، برای استحکام پل دوستی میان نژاد ها و مضاهب مختلف مردم کشور و از بین بردن تعصب زبان وعقیده بود.
او به هیچ مذهب عقیده تعصیبی نداشت، قلب او سرشار ازعلم خدا پرستی وانسان دوستی بود او میگفت انسان را باید دوست داشت زیراانسان از محبت وعشق بوجود آمده است. خالق یگانه خلق کننده همه بشریت است این مهم نیست که طفل ازکدام پدر ومادر ویا درکدام سر زمین بدنیا میآید وبکدام مذهب متعقد میشود وبکدام زبان تکلم مینماید. خدا را باید پرستید وانسان را " کانون عشق ومحبت " است، باید دوست داشت.
عشق به خالق بشریت وعشق به انسان وانسانیت را وجیبه خود میدانست.
پران ناتهه "غنمیت" درسال 1927 میلادی درخانواده یی هندو افغان درگذر پایان چوک کابل تولد گردید درآوان کودکی شوق آواز خوانی را درسرداشت. زمانیکه درمکتب آسمایی شامل گردید با دختران و پسران هم سن وسالش بدون تعصب برخورد عالی انسانی داشت این خصوصیت اورا در جمع شاگردان مکتب آسمایی برجسته ساخته بود، تمام معلمین وشاگردان او میشناختند ودوست داشتند. درسن نوجوانی که هنوز 15 سال داشت در گرو زلفان سیاه، دراز و پریشان دختری بنام "ملکه" اسیر گردید، بعد از تحمل یک دوره عشق پنهانی که درکشورما جز فرهنگ هندو و مسلمان بود، سوخت وساخت و سرود :
آن سلسله مو آید اگر بر سربازار = بازار شود از نفسش تازه چو گلزار درکشورما نظر به فرهنگ سنتی ازدواجهای جوانان به خواهش و انتخاب والدین از بین دختران و پسران اقارب نزدیک انتخاب و تطبیق میشد، آقای غنمیت نیز تحت فشار همان فرهنگ سنتی قرار گرفت فامیل ازدختران اقارب برایش انتخاب و پیشنهاد کردند. مگراو که دلش را در گرو سلسله مو اسیر شده بود پیشنهاد ازدواج با اقارب نزدیک را رد نمود وبه عشقش وفا دار باقی ماند.
مخالفتهای آقای غنمیت دربرابر تصمیم خانواده درآنزمان که مردم پیرو فرهنگ سنتی بودند یک نوع سرکشی پنداشته میشد، ناگذیر واقعیت زندگی درونی خویش را برای فامیل افشا نمود که وی از مدتهاست در بندعشق کسی مجنون شده است. هماناً بمخالفت شدید روبرو گردید.
خانم ملکه نیز در خانواده اش ازمشکلات مبرا نبود او نیز برای پذیرفتن آن عشق سینه فراخ داشت مگر خانواده ایشان نسبت همان عقیده سنتی مسله ازدواج با اقارب را نسبت به بیگانه برای دختر شان ترجیع میدادند، ونسبت به آقای غنیمت که ازاقارب نزدیک شان نبود ومخصوصا ً که هنرمند بود شدیدا ٌ مخالفت نمودند زیرا هنرمند شدن نیزدرجامعه سنتی کار سهل نبود هنرمندان در آنزمان مشکل فروان داشتند ورنح بی کران کشیدند، بجز یک قشر محدود روشنفکر، در بین توده های وسیع جامعه، هنر وهنرمند قابل پذیرش نبودند.
روی همین مجبوریتها ومشکلات آقای غنمیت ازخانه و سر زمین آبایی اش افغانستان بطرف هند به حکم خشم وتن ندادن به ازدواج اجباری سفرکرد.
درهند عقب کار وپیشه یی میگشت که با راجکپورهنرمند معروف هند معرفی گردید، راجکپور استعداد وعلاقه وی را درک نمود واو دریکی از کمپنی های فیلمبردای هند معرفی کرد تا منحیث هنرمند درفیلم ها ازاسعداد سر شار وی استفاده نمایند.
زمانیکه فامیل غنیمت ازموضوع مطلع گردیدند کاکایش سفری به هند نمود، وی را دوباره با خود به افغانستان آورد زیرا در آنزمان هنرمند شدن ودرفیلم بازی کردند برای فامیلهای افغان قابل پذیرش نبودزیرا جامعه افغانی برداشت چنان روشنگری را نداشت.
درعین زمان عشق غنمیت سرتا پا ملکه راآتش زده بود واز دوریش رنج میبرد همین که از برگشت وی اطلاع حاصل کرد برای فامیل خود اعلان نمود که جز با پران ناتهه با کسی دیگر حاضر به ازدواج نمیباشد ودر اثر مخالفت شدید وفشار والدین خودرا از طبقه سوم منزل بکوچه پرتاب نمود در اثر این پرتاب پایش شکست و مهُر سکوت را نیزشکستاند و برای پدر ومادرش عشق پنهانی اش افشا نمود ومخالفت فامیل را بی نتیجه خواند، از تحمیل ازدواج با پسران عمه، کاکا، خاله وماما سرکشی نمود روی این حقیقت تلخ پدرش مجبورا ًراضی به ازدواج دخترش با آقای غنمیت گردید. عشق این "لیلا ومجنون " فامیل ها را در ازدواجهای اجباری وپیوند های پی هم در میان اقارب نزدیک مانند خاله زاده،مامازاده،کاکا زاده وعمه زاده مجبور به وسعت نظر ودوستی فراختر در بین جامعه هندو سرزمین ما نمود.
این ازدواج میمون بعد ازکشمکش های زیاد درسن 21 سالگی آقای پران ناتهه اتفاق افتاد و ثمر چهار فرزند" دوپسر ودو دختر" را درقبال داشت.
پران ناتهه بعد از ازدواج منزل پدرش را ترک وبه زندگی مستقلانه خویش آغازید.
او درزندگی شخصی وهنری واجتماعی یک انسان مهربان غریت نواز وخیر رسان بود.
وی را عقیده برآن بود که بهترین عبادت برای رضایت خداوند، خدمت برای بشریت و احترام بمقام ولای انسانی است. روی همین مفکوره برای غریبان و بینوایان دست همکاری و محبت دراز مینمود. او تجارت بوت فروشی راآغاز کرد و درکنارآن وسایل پلاستیکی از قبیل چپلک، ظروف خانه، ودستکولهای پلاستکی برای خرید مواد برای خانم مدرن، سامان وبازیچه اطفال را برای اولین بار درافغانستان وارد نمود، وی را میتوان اولین تاجر وسایل پلاستکی در زمانش خواند، با این پیشه تجارت برای تمام جوانان اقارب و افراد غریب کار ایجاد نمود، آهسته آهسته در اقلام تجارتی خویش وسایل هنری از قبیل تبله، ارمانیه، وغیره را نیز به کشور وارد نمود که هنرمندان به وسایل مورد نیاز شان دسترسی پیدا نمایند. یکی ازخصوصیت آقای غنمیت آن بود که با مشتری نظر به وضع جیبش معامله میکرد اگر شخص بی بضاهت برای پسرش یک جوره چپلک میخرید از وی پول اخذ نمیکرد وبرای طفلش ازسامان وسایل بازیچه اطفال نیز تحفه میداد، برای مشتریان مطابق رسوم افغانی، یک گیلاس چای گرم وبعد ها یک کوکا کولای سرد تعارف مینمود هرگاه خانمها از جمله مشتریانش میبودند یک درجن قاشق چای برای خانم تحفه میداد. در اثر آن همه خیر رسانی بازار تجارتش خیلی رونق گرفت ودست به ایجاد شیرینی پزی زد و مشتریان رااز شیرنی های خوش مزه نیز میچشاند، سخاوت ومردم داری پران ناتهه شهر کابل را آوازه کرده بود.
قسمیکه در فوق متذکر شدم که وی اولین تاجر ظروف ووسایل پلاستکی درکشوربود وی اولین اعلان تجارتی را نیز در رادیو افغانستان بدست نشرسپرد که تا آن زمان اعلانات تجارتی در کشورما از طریق رادیو معمول نبود.
او درکار تجارتی دست به ابتکار دیگری زد یعنی عطر شام پاریس نیز ازجمله اقلام تجارتی او بود، وی بایلر های عطر را با بوتل های خالی ازفرانسه وارد میکرد و برای خانمهای که شوهر نداشتند ویا شوهران شان دچار مشکلات اقتصادی ویا مریض بودند کارایجاد مینمود یعنی خانمها بوتلهای عطر را در خانه شان پرُمینمودند وبا سرش زدن کاغذ های مارک کمپنی فرانسوی آماده فروش میساختند بدین وسیله برای خانم های خانه یک عاید حق وهلال تهیه دیده بود. درفصل خزان مردم در کشور ما معمولا ًمواد خوراکه ومواد ارتزاقی را تهیه میکردند و آمادگی زمستان را میگرفتند، وی برای علاوه آمادگی برای زمستان خانواده خویش اشخاص غریب وبی بضاعت را فراموش نمیکرد برای فامیل های بی بضاعت مقدار آرد وبرنج را تهیه ودر بین خریطه برنج ویا بوجی ارد یکمقدار پول نقد میگذاشت وبرای فامیلها ارسال میکرد واز ذکر نام خود پهریز مینمود. وی غنمیت بزرگی برای مردم غریب وبینوا بود.
درعرصه هنر، آواز گرم وگیراش به مجالس شور و بدلها محبت می انباشت هموطنان ما شاهد استماع آواز دلشنیتش طی هنرنمایی، درخانقا پایان چوک، درمندرهندوها در درامسال سکهه ها بودند و درهرجایکه زمینه مساعد میگردید بدون تعصب نژادی ، مذهبی و قومی دلها را پیوند میداد محبت وعشق انسان پرستی را در دلها شخم میزد.
در رادیو افغانستان طور افتخاری آهنگ میخواند واز هیچ اهنگش مزد و حق الزحمه اخذ نمیکرد، برعلاوه درهر رفت وامدش به هند درغنا و تقویت آرشیف رادیو افغانستان از پول شخصی اش عمل نیک وخدمت بزرگ انجام داده است.
او خدا را می پرستیدید وعشق به انسان را عقیده داشت، مسلمان نبود مگربه زیارت پاچا صاحب سخت عقیده داشت وهرچهارشنبه زیارت آن رادمرد خدا را فراموش نمیکرد.
وی همیشه مهماندار بود مخصوصا ً هنرمندان هندی غزال خوانان مشهورهند وپاکستان را در شبهای مهتابی کابل پذیرائی میکرد، چنانچه هنرمندان معروف ما نند تلک محمود، شیلا کشمری، سلامت علی خان، نزاکت علی خان، آسا سنگهه مستانه، "سرندارکور،پرکاشکور" دوخواهر آواز خوانان محلی در یکشب مهتابی در تپه پغمان مهمان وی بودند و طبق معمول او باید در روز چهارشنبه به زیارت پاچاصاحب میرفت، مهمانان را در انتظار نگهداشت وبا خانم و اولادهایش طرف زیارت پاچاصاحب رفت، خانم واطفالش درموتر منتظرش بودند وی بایکدانه نان گرم و شیرین که شکل روت و یا چپاتی پخته شده بود با یک دستمال کرشنیل بافی روی دستش برگشت ونان آنقدر داغ بود که بدون دستمال گرفته نمیشد خانمش سوال کرد:
این نان در آن بلندی کوه از کجا شد؟
او گفت چهل زن ملبس با لباس سرخ بودند چهل دیگدان گلِی دور زیارت پاچا صاحب روشن کرده بودند و نان می پختند، آنها این نان را برایم دادند. دریور آقای غنمیت که شخص مسلمان واز شیر مردان پنجشیر بود دویده بطرف زیارت پاچا صاحب رفت تا یک نان بدست آورد، وقتیکه برگشت گفت : تمام آن چهل خانم ناپدید شده بودند تنها یک دیگدان گلِی با اتش نیمه افروخته وجود داشت وبس .
آن نان گرم وشیرین را برای صد نفر مهمانانش یک یک لقمه تعارف کرد وبرای تمام مهمانان کفایت نمود این خود میرساند که آقای غنمیت دوست خدا بود. وی روی این همه اخلاق حمیده که داشت قلب هندو، مسلمان را بدست میآورد.
شب های جمعه درخانقای پایان چوک کابل نعتیه میخواند، مردم فکر میکردند که پران ناتهه مسلمان شده است هر روز که خانم رجنی دختر شان طرف مکتب میرفت دختران هم سن وسالش یکدیگر رااشاره میکردند که گویا پدر رجنی خانم مسلمان گردیده است.
هندوان شهر کابل افتخارات دیگری داشتند زیرا پران ناتهه هندو هم مذهب شان بود وحتی در جمعیت مذهب سکهه ها نیز آقای غنمیت "غتمیت" بزرگ بود.
مگرحاسدان وحسودان برداشت چنین انسان خدا پرست وانسان دوست را نداشتند و دست به چور چپاول دکانهای مذکورزدند دریک شب به دو سرای احمد شاهی وسرای میرعلم هفت دکان وی را آتش زدند پول نقد واموال قمیتی او را ربودند با این عمل غیر انسانی تمام هست و بود مرحوم طمعه حریق شد. از بد حادثه اخیرزندگی آقای غنمیت به زلت وخواری گذشت باوجودیکه برای احیای مجدد زندگی اقتصادی اش تلاش فروان نمود روی همین دلیل سفری به هند کرد اما دراثر یک حادثه ترافیکی مجروح گردید بعد ها منجر به فلج شدن طرف چپ بدنش شد وبا حقارت وغربت ، دورازمیهن اصلی اش در سال 1983 میلادی جان به جان آفرین تسلیم کرد.
روحش شاد باد
خواننده ارجمند گفتنی هایکه درفوقاٌ تحریرگردیده است از زبان خانم رجنی پران دختر آقای غنمیت نوشته ام وی ازجمله دوستان بسیار گرامی بنده میباشد که هر چند روز بعد تیلفونی باهم صحبت های داریم، خانم رجنی درهمین مدت ها یک اندازه از مریضی که عاید حال شان است، رنج میبرند جویای احوال او گردیدم بخاطر که دم را غنمیت شمرده باشیم، یاد از گذشته های مرحوم غنیمت کردیم. خانم رجنی تمام خاطرات را که از پدرش در حافظه داشت برایم حکایت نمود. لازم دیدم تا برای دوستان وعلاقه مندان " مرحوم غنمیت " این رازهای سر پوشیده رااز طریق این سایت پیشکش نمایم با سپاس از خانم رجنی پران که با من هم نظر گردید. ،.
دراخیر امید دارم دوستان درمورد آقای غنمیت که واقعاٌ غنمیت بزرگ کشورما بودند، با مطالعه چند سطر شناخت بیشتر حاصل نمایند.
همچنان برای خانم رجنی پران صحت مجدد وسلامتی از بارگاه خداوند استدعا میدارم.
با احترام

درمورد وفات مرحوم گل احمد شیفته


خواننده عزیز:

فامیل محترم شیفته که پدرعزیز شان چندی قبل دنیای دون را ترک وبه ابدیت پیوست، تمام هموطنان وبخصوص قلم بدستان را نبود همچون انسان عالم متاثر ساخت، بدین وسیله خویش را درسوگ آن هنرمند چند بوی شریک دانسته وبرای مرحوم بهشت برین از خداوند استدعا میدارم.

مرحوم شیفته را یقیناً هموطنان ما می شناسند، بهتر خواهد بود به گرامی داشت از خدمات ارزشمند آن هنرمند سابقه دار، نویسنده، پژوهشگر و شاعر توانا را طی چند سطر بنویسم تا از کارهای ارزش مندش هموطنان ما مطلع گردند.

گل احمد شیفته فرزند غلام محمد در سال 1308 ش مطابق 1929 میلادی در ده افغانان کابل متولد گردید. او بعد از ختم مکتب ابتدایئه سردار جانخان راهی لیسه نجات "امانی" شد ودرسال 1329 ش 1950-م ازآن لیسه فارغ گردید ودر سال 1330ش 1951 میلادی در یکی از مکاتب شهر کابل بحیث آموزگار شامل خدمت شد او درعصرخودش از جمله روشنفکرترین معلمین تدریسی درمعارف کشوربشمار میرفت وبه زودی بحیث معاون رادیو کابل وقت مقرر گردید.

وی زبان المانی را روان تکلم مینمود روی همین شایستگی درسال 1333- ش-1954- میلادی بحیث مترجم زبان المانی در نساجی گلبهار تقررحاصل کرد.

در سال 1345-ش 1966 میلادی بحیث معاون نساجی گلبهار مصدر خدمت شد و درسال 1348 –ش 1969 میلادی بحیث مدیرعمومی پلان واقتصاد نساجی بگرامی ایفای خدمت نمود ودر سال 1358 –ش 1979 میلادی منحث مشاورنساجی بلخ در وطن خویش خدمات شایانی داده است.

مرحوم شیفته در سن 12 سالگی درگروپ اطفال سرود ملی آفغانستان را که بنام " سلام شاهی " یاد میشد خواند و شیفته هنر آواز خوانی گردید.

شیفته جوان برای آموزش اساسات موسیقی با اولین گروپ جوانان وقت چون مرحوم جلیل حلاند، عیسی خمار، مرحوم سید احمد هلال، مرحوم محمد ابراهیم نیسم و چند تن دیگر در سال 1328ش- در اولین کورس موسیقی که تحت نظر استاد غلام حسین "پدراستاد سرآهنگ" واستاد فرخ افندی پدر " قادر فرخ" تدریس میشد، شامل واساسات موسیقی را آموخت. اودر زمانی به آواز خوانی اقدام نمود که اصلاً هنر آواز خوانی برای جامعه سنتی افغانستان پدیده غیر قابل پذریش بود اما با آنهم پارچه های سروده شده وی چنگ در دل های مردم میزد. وی بیشتر آهنگهای محلی "سیاه چشم خماری، دختر شغنان وغیره" و اشعار شعرا " پشتو ودری" کشور را از طریق رادیو کابل وقت که مسقتیماً نشر میگردید، تقدیم هنردوستانش نموده است.

شیفته ّ ماجد همزمان با هنرمندان چون حّلاند واستاد خیال آهنگ های معروف روز را میسرودند آنهارا میتوان پیشتازان هنرآواز خوانی شمرد.

مرحوم شیفته بعد ازسالیان متمادی خدمت در سال1375-ش 1996 میلادی با بقدرت رسیدن گروهی بی فرهنگ طالبان ترک وطن نمود بعد از هشت سال اقامت درکشور قرغزسستان درسال 2004میلادی بحیث مهاجر درکانادا پذیرفته شد و در شهر ونکوور کانادا رهل اقامت پهن کرد.

درسال 2002 میلادی انجمن هنرمندان افغان در امریکا اشعار موصوف را تحت غور وبررسی قراردادند ومفتخر به لقب فرنگسالار گردید وهمچنان از طرف انجمن هنرمندان امریکا تحت ریاست آقای محترم عنایت الله شهرانی به صفت ریس انجمن هنرمندان افغان در کشور قرغزسستان در شهر پوشکین انتصاب شد.

وی یکبار ازدواج نموده ویازده فرزند "هفت دختر وچهار پسر" از وی باقی ماند است. مرحوم شیفته از آوان جوانی دست بقلم برد وبیست ویک اثر داستانی از نویسندگان بزرگ المانی را به دری ترجمه وبه جامعه تقدیم نمود وهم چنان پنج جلد کتاب گران بها بنام های " سالهای مجادله، روی دادهای اکناف جهان از دروه زیستار حضرت محمد" ص"، بادهای پنهان در حاشیه کیهان، از درواز تا کاپیسا، نو گرایی ها در شعر نیمایی، طبع و آخرین کتابش را تا اکنون اقبال طبع نیافته است بنام "مرد های بزرگ از دوره سنگ تا امروز" میباشد از قلمش در رشته تحریردرآمده است.

ازخدمات ارزشمندش نه تنها فرهنگ دوستان در جامعه مستفید گردیدند بلکه محترم احمد فرید شیفته پسر شان منحیث استاد در پوهنحٌی هنرهای زیبا قدم های پدر بزرگوار شان را تعقیب نمودند چهره شناخته شده فرهنگی کشورما میباشند بگونه مثال میتوان کمپوز سرود ملی سال 1991 ش- احمد فرید شیفته را نامبرد.

مرحوم شیفته بتاریخ 27 می 2009 به جاویدانگی پیوست واثار جاویدانه برای هموطنانش از خود به یاد گار گذاشته است.

مرگ حقیقت تلخ است که دامن هر انسان را میگیرید و پذیرفتن این خقیقت تلخ برای بازماندگانش خیلی گران تمام میشود، اما مرگ انسان دانشمند، شاعر، نویسند، ، آواز خوان و خدمت گذاران فرهنگی واجتماعی برای تمام هموطنانش گران بهاست. با تاسف مرگ المناک وی تمام هموطنان ما را در سرتا سرگیتی غمگین نمود. برای فامیل محترم شان تسلیت عرض نموده و روح مرحوم شیفته را شاد میخواهم. با احترام

۱۳۸۷ اسفند ۲۹, پنجشنبه

دوستان گرامی سلام خدمت تان تقدیم میدارم
به امید صحت وسلامتی شما، قرار قول قبلی میپردازم به گذارش تاریخ 18 مارچ 2009 که در کالج کلسی در شهر ساسکتون به همت گروپ معلمین زن بخاطر جمع آوری اعانه برای معاش معلمین زن در افغانستان دایر شده بود از من فقیر دعوت گردیده بود تا در باره وضعیت زنان در گذشته وفعلی سخنرانی بدارم البته در حدود صد نفر حضور داشتند وقمیت تکت مبلغ 50 دالر بود که 25 دالر برای مصارف عذا تهیه شده بکار رفت ومبلغ 25 دالر متاباقی برای معلین افغنستان انتقال داده شد نا گفته نماند که زیاد تر مردم بعوض تشریف آوری صرفاً تکت بخاطر اعانه خریده بودند. محفل با موزیک افغانی آغاز شده بود ودر صالون توسط پروجکتور تصاویر از دختران مکتب ومعلمین آنها وتصاویر قشنگ از طبعیت خدا داد افغانستان انداخته میشد دوخانم که مسوول این سازمان دهی بودند از تجارب وانتقال پول سال قبلی شان گذارش دادند ویک خانم که از افغانستان برگشته بود چشم دید های خود را قصه کرد ، قصه ها غم انگیز وغبار آلود بود واقعا ً رفتار ظالمانه و کشتار بیرحمانه زنان افغان لرزه بر اندام انداخت. زمانیکه نوبت بمن رسید از شرایط گذشته وفعلی سخنرانی کردم واز جنگهایکه در افغانستان در طول تاریخ صورت گرفته یاد کردم وبرای شان علت ویرانی مملکت وعقب مانی جامعه را مربوط به تجاوزات بیگانه گان خواندم همه آنها در روشنی نسبی قرار گرفتند از جنگهایکه نام بردم از اسکلکندر کبیر ، منگولین ،بریتانیی کبیر، عربها ، روسها وامریکایی ها را در بر گرفت در گذارش آمده بود که افغانستان از نظر موقعیت جغرافیایی واهمیت اقتصادی و معادن دست ناخورد همیشه مورد تجاوز قرار گرفته است وهم چنان وضع زنان از نظر امنیت از گذشته تا امروز مقایسه گردید که برای شان جلب بود مخصوصاً در باره اعضای پارلمان افغانستان که گویا زنان تازه نظر به دموکراسی امریکایی در پارلمان راه پیدا کردند. من از سه زن " خانم رقیه ابوبکر، خانم خدیجه احراری، وخانم دکتور اناهیتا راتب زاد نام بردم ودر قسمت خانم کبرا نور زایی وصالحه اعتمادی وزنیب عنایت سراج که در دولت افغانستان در پست های بلند کار نمودند واز شعراء افغانستان مانند رابعه بلخی ، عایشه دارنی، مخفی بدخشی، مخفی کابلی، وصدها تن دیگر در گذشته وحاضر یاد آوری گردید واز زنان گوینده ونطاق که در کدام سالها آغاز خدمت نمودند از "کتاب آوای ماند گار زنان " یاد آوری شد . بر علاوه استقبال گرم از گذارش، حاضرین محفل سولات زیاد نمودند که بنده پاسخ گقت . در محفل از اشتراک کننده گان افغان با وجود تخفیف تکت کسی تشریف نداشت جز یک خانم بنابر دعوت دوست کانادایی اش حضور داشت وبس. مسوولین سازمان دهی در گذارش شان عدم حضور افغانها را بی تفاوتی در برابر وطن یادآور شدند زیرا از محصلین وافغانهای مقیم در شهر دعوت نموده بودند، بخاطر سرنوشت زنان، کودکان وشاگردان ومعلمین کشور تان با تخفیف تکت بیایند، که از عدم اشتراک شان همه شاکی بودند.
محفل در فضای دوستانه وبرای آمادگی های سال آینده ختم گردید.
برای بنده نسبت سخنرانی یک جلد کتاب اعطا نمودند از ایشان سپاسگذار هستم. با احترام ماریا دارو

۱۳۸۷ اسفند ۱۷, شنبه

اظهار سپاس و تشکر

از هموطنان عزیز ودست اندرکاران سایت خواندنی ودلچسپ روزنه و شورای افغانان مقیم دنمارک وشورای زنان افغان در دنمارک که با ارسال پیام تبریکی بنماسبت هشت مارچ بنده را سرفراز نمودند از صمیم قلب اظهار سپاس وتشکر میدارم وآرزو میبرم تنها یک روز هشتم مارچ برای زنان اختصاص داده نشود بلکه مشکلالت را تا آن اندازه ریشه کن و از بین ببریم که 365 روز روز زنا ن ومردان محسوب گردد و تفاوت ها ونواقص ها کنونی از بین برود با المقابل تبریکات مرا نیز قبول فرماید موفق باشید. ماریا دارو

کنفرانس بمناسبت هشت مارچ

هموطنان گرامی باعرض سلام خدمت شما مینگارم که بتاریخ سوم مارچ 2009 در شهر که زندگی دارم از بنده دعوت گردید تا در مورد پرابلم های زنان افغانستان صحبت نمایم آن محفل با شکوه به اشتراک حدود 300 نفر در یکی ازهوتل های شهر ما دایر گردید. بنده منحیث زن افغان طی یک سخنرانی 7 دقیقه یی از پرابلم ها ومشکلات زنان افغان در شرایط حاضر یاد آور شدم و در قطعه نامه محفل، همه مشکلات را درج و به مراجع ومقامات بالایی سازمان حقوق بشر پسردند. امید وارم زنان افغان در هر کجا که زندگی دارند با استفاده از مناسبت ها ومحافل هشت مارچ برای بلند کردن صدای خسته ودرد کشیده زنان افغانستان اشتراک وموضوعات داغ ومشکلات که هم اکنون دامن گیر زنان افغانستان است بگوش جهانیان برسانند.مشکلات را که من در سخنرانی خود یاد آور شدم خیلی قابل توجه زنان اشتراک کننده قرار گرفت هم چنان قابل یاد آوری میدانم که زنان در سرتاسر دنیا به مشکل مواجه میباشند ما نباید مایوس باشیم که تنها زنان افغان با وجود ادامه جنگ و اقتصاد از هم پاشیده دارای پرابلم میباشد در همین محفل از دو تن زنان سخنور که مشکلات شان را ایراد کردند هردو شان انقدر درد ناک وغصه آور بود که حرف تسلیت برای شان وجود نداشت . اما تفاوت در بین زنان هموطن ما تا زنان ممالک دیگر اینست که بعد از کنفرانس یک کمیسون منتخب پیگیرانه مشکلات قضایای شان را بدون پرداخت هیپ نوع مزد دنبال میدارند ودر صدد اصلاح نواقص و بررسی های مستند میبرآیند وبا مراجع ذیدخل در تماس میشوند مشکلات زنان درغرب با وجود که در کشور سرمایه داری زندگی دارند باآنهم از ضعف اقتصاد منشا ً گرفته وتا سطح اجتماع گره خورده است. اما جامعه زنان کانادا نمیگذارند که همچو حوادث روزتا روز اضافه شود. باید یاد آور شوم که بتاریخ 18 مارچ 2009 در یک محفل دیگر از من دعوت گردیده است تا در باره وضعیت زنان افغانستان صحبت نمایم که البته از فروش تکت این محفل برای سه تن از معلمین زن در افغانستان برای یک سال معاش تهیه وبکابل ارسال میگردد . این کمیسون وبا بهتر بگویم "اتحادیه معلمین شهر ما" هرسال طی محافل کنفرانسی از فروش تکت های محفل برای سه تن معلمین زن در افغانستان کمک میدارند همچو محافل بدون کنسرت بوده صرفاً جهت ارزیابی مشکلات زنان از طرف اتحادیه معلمین دایر میگردد نتیجه کنفرانس رابعد از اشتراک برای شما عزیزان تحریر خواهم کرد. با احترام ماریا دارو .

منمونیت

دوستان گرامی با عرض سلام آرزو میبرم که همه عزیزان ملبس با لباس عافیت باشند .
روز همبستگی زنان را از تهی قلب برای همه زنان دنیا تهنیت گفته وحدت ویک پارچه گی زنان را خواهانم.
دوستان وعزیزان از هر گوشه وکنار دنیا با ارسال پیام های تبریکی "هشت مارچ" بنده را منت گذار نمودند از احساس نیک شان یک جهان منمون هستم امید وارم این پیوند های دایمی وپایدار باشد. با عرض حرمت ماریا دارو

۱۳۸۷ بهمن ۲۵, جمعه

شعر از مرحوم احمد ضیا قاریزاده

خایا چشم بازم ده خدایا
نگاه چرخ تازم ده خدایا
دلی ده ناله خیزو سینه پرواز
در آن دل سوز وسازم ده خدایا
خدایا از خقیقت ده نشانم
به حق گفتن روانتر کن زبانم
خدایا از ره مردم نوازی
بده در خدمت مردم توانم

اظهار سپاس

دوستان عزیز وارجمند با عرض سلام واحترمات میخواهم تشکرات خویش نسبت پیوند های جدید دوستان و همکاری فرهنگیان هموطنم حضور هریک تان عرض بدارم . با تامین ارتباط های جدید ازخواهر ارجمند خانم پروین جان فرهنگ دوست "فزرند شاعر گران مایه کشور ما مرحوم احمد ضیا قاریزاده " اظهار سپاس میدارم . خانم پروین قاریزاده با ارسال کتاب "منتخب اشعار " پدرش بنده را سرفراز ساختند . با امید دوستی ها وپیوند های جدیر همیشه منتظر ایمیل های تان میباشم. خدا حافظ ماریا دارو

۱۳۸۷ بهمن ۱۰, پنجشنبه

تشکر

دوستان گرامی وعالیقدرسلام برشما تقدیم باد
بتاریخ 28 جنوری 2009 مصاحبه من با خانم مهریه عباسی در برنامه زن و اجتماع در تلویزیون آریانا آغاز یک پیوند جدید با دوستان وهموطنان عزیزم در سر تا گیتی بود بعد از ختم آن برنامه حدود هشت تلییفون تنها همان شب از سویدن ، جرمنی، هالند، ایران، شهر های مختلف کانادا، وامریکا داشتم بر علاوه طی یک هفته شصت وپنج ایمیل از سرتایر گیتی با روزانه حدود سه تا هفت تلفون را حاصل نمودم که ایجاد رابطه عمیق با دوستان قدیم وتازه که صرفاً مرا از نوشته هایم از طریق سایت ها میشناختند حاصل گردید این خود یک پیام خوش برای پیوند قلبها بوده و تشویق دوستان از سرتاسر گیتی قابل قدردانی وسپاس میدانم ودر . نوشتار آینده امیدوارم از پشتیبانی بی دریغ ایشان نیز برخوردار باشم.
بدین وسیله احساس قلبی خود را برای فرد فرد هموطنانم با ابراز نموده واظهار تشکر مینمایم. باتقدیم احترامات ماریا دارو

۱۳۸۷ بهمن ۶, یکشنبه

فهرست کتاب آوای ماندگار زنان
نویسنده : ماریا دارو
دوستان گرامی اگر میخواهید در مورد کتاب اندک معلومات حاصل بدارید فهرست کتاب را در ذیل مطالعه بدارید.
سر آغاز
نخست بخش تیاتر
انگاستان ، شکسپیر در عصر ملکه الیزابت
تیاتر فرانسه
رونق تیاتر در المان
تیاتر در افغانستان
اولین تیاتر رسمی در پلان و بودجه دولت امیر امان الله غازی
پوهنی ننداری
تیاتر ولایت هرات
شاری ننداری
لشکر ننداری
زینب ننداری
تیاتر ولایت کندهار
کابل ننداری
اول معرفی هنرمندان تیاتر در نظر گرفته شده است. صفحه 25 زندگینامه خانم حبیبه عسکر
صفحه 27 زندگینامه پروین صنعتگر، صفحه 29 خانم مخفی کابلی ، صفحه 33 خانم زلیخا نگاه ، صفحه 36 خانم سایره اعظم صفحه 38 خانم زرغونه آرام، صفحه 43 خانم نورتن نورانی، صفحه 45 خانم مزیده سرور، صفحه 46خانم ملیحه احراری، صفحه 48 خانم رابعه "پوذرنا" مستمندی، صفحه 49 خانم شریفه دانش، صفحه 50 خانم شهید صایمه مقصودی،صفحه 51 خانم زلیخا نورانی، صفحه 55 خانم خدیجه ضیایی "پروین"، صفحه 57 خانم محبوبه جباری،صفحه 560 خانم زلیخا فخری ، صفحه 62 خانم میمونه غزال ،64 حخانم زرغونه رفاه " گردش"، صفحه 66 خانم ستوری منگل ، صفحه 69 ختانم خورشید، صفحه 73 خانم ایلزا افضلی، صفحه 76 خانم حمیداه عبدالله ، صفحه 77 خانم هما مستمندی، صفحه 78 خانم طاهره ،صفحه 79 خانم عادله ادیم،صفحه80 خانم شهید حکیمه ،صفحه 81 خانم یاسمین یارمل، 83خانم شاپیری " نغمه" 84 خانم رابعه احمدی "هما"،صفحه 85 خانم رنا محرابی "بکتاش"، صفحه 89خانم سیما ترانه ، صفحه 890 خانم فتانه گل مکی، 91 خانم صابره آرش ثصفحه 93 مارینا گلبهاری، صفحه94 خانم ریتا وخانم حمیرا ومعلومات در باره سینما ،صفحه95 ایحجاد رادیو در افغانستان، صغحه 99 ایجاد تلویزیون واولین ریس جمهور افغانستان ، صفحه 101 خانم کوثر نورانی، صفحه 105 خانم لطیفه کبیر سراج، صفحه 108 خانم جمیله زمتن انوری ، صفحه 117 خانم رقیه ابوبکر ، صفحه 119خانم مستوره شال ،صفحه 120 خانم شهلا جیلانی ،صفحه 121 خانم شفیقه حبیبی، صفحه 126 خانم شکریه رعد، شصفحه 134 خانم فریده انوری، صفحه 136 خانم انیسه لطیف ، صفحعه 138 خانم خورشید عطایی140 خانم شیرین محمود، صفحه 141نفیسه محمود غوروال، 146 خانم نسرین محمود، 150 خانم تورپیکی سنگین "خادم"صفحه 153 خانم کریمه ویدا غزل، صفحه، 155 خانم پلوشه فقیری، صفحه 157 خانم زرغونه ژواک ، صفحه 160 خانم سیما شادان، صفحه 162 خانم فریده پاکطین، 163 خانم جمیله شقف وردگک ،ضصفخحه 166 خانم رجنی پران، 168 خانم شریفه شریف ، صفحه 1170 ذکیه کهزاد،صفحه 172 خانم ثریا امیرزی "پکتیانی" ، صفحه 173 خانم نبیمله همایون، صفحه 174 خانم نیره همانیون ، صفحه 175 خانم صفیه اشکریز ، صفحه 177 خانم فاطمه صیامی، صفحه 180 خانم مینه بکتاش، صفحه 182 خانم زهره یوسف "داوود"، صفحه 186 خانم آمنه زمان " زیرک" ، صفحه 187 خانم جلیله توخی، صفحه 190 خانم پروین هاشم منصور صفحه 193 خانم سهیلا اضغری، صفحه 194 خانم لطیفه قریشی ،صفحه 195زرغونه رسا ، صفحه 1896 پروگرام های ملیت های برادر، صفحه 197 خانم انابت ایماق ، صفحه 198 خانم ماری امید، صفحه 199 خانم نجیبه سارا بیابانی، 204 خانم صریا صدیق ، صفحه 206 خانم مستوره یوسفی ، صفحه 208 خانم جملیه مجاهد، صفحه 214 خانم زهره قیام ، صفحه 215 خانم فوزیه شهاب ، صفحه 219 خانم الیس نیکزاد" ناشر" صفحه 222 خانم فریبا شمال، صفحه 224 خانم نجیبه خلیل، صفحه 226 خانم فوزیه میترا، صفحه 229 خانم رشیده آمو، صفحه 230 خانم لطیفه ایر، 231 خانم سهیلا نثار "بسام" ،صفحه 233 خانم لیلما احمدی، صفحه 234 خانم ذکیه اشکریز ،صفحه 237 خانم شنکی گردیزی، صفحه 239 خانم عادله شاداب، صفحه 241 خانم زرغونه قفقیریار، 242 ایجاد شعبات صضروری در نشرات تبولویزیون ، صفحه 245 سرانجام ، صفحه 248 پایان کتاب

.

interview with arianatelevision.com

دوستان گرانقدر :
کتاب آوای ماندگار زنان با تلاش وپژوهش دوسال در اخیر سپتمبر سال 2008 در کانادا اقبال چاپ پیدا کرد . بتاریخ 20 نوامبر رادیو صدای امریکا برای 45 دقیقه همرایم مصاحبه نمودند وبتاریخ 23 جنوری 2009 تلویزیون جهانی آریانا در پروگرام زن در اجتماع برای بیشتر از یک ساعت خانم مهریه جان عباسی داوری همرایم مصاحبه کردند که طرف استقبال هموطنان عزیزم در سرتاسر دنیا قرار گرفت هرگاه دوستان مشتاق شنیدن مصاحبه هایم میباشند با ارسال ایمیل بنده را مطلع سازند برای شان ارسال میگردد با احترام ماریا